دستگیری فعالین کارگری و معلمان و اعتصاب غذای آنها

حسام یوسفی
حسام یوسفی

رسول بداقی هفت سال بدون مرخصی در زندان بود و چند روز پیش از زندان اوین آزاد شد. به دلیل این‌که او نسبت به وضعیت موجود معترض بود به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام محکوم‌ به حبس شده بود. در طول این هفت سال شکنجه، تهدید، بازجویی مکرر و بند انفرادی زندگی او را تشکیل داده بود. این معلم زندانی در زندان سکوت نکرد و به مبارزه خود ادامه داد. او اطلاعیه صادر می‌کرد و به ‌پیش‌آمدهای سیاسی واکنش نشان می‌داد. چندین بار اعتصاب غذا کرد و صدای خود را که جمهوری اسلامی می‌خواست آن را خفه کند به بیرون از زندان می‌رساند. هفت سال نگذاشتند او بیرون از زندان را ببیند. او را به معنای واقعی کلمه حبس کردند و از جامعه دور نگهش داشتند؛ اما نتوانستند ارتباط او را با بیرون از زندان و جامعه ایران و بین‌المللی قطع کنند. این چیزی است که جمهوری اسلامی از آن هراس دارد و از جلوگیری آن نیز ناتوان است. دولت اسلامی ایران صدای شاهرخ زمانی که از رهبران برجسته طبقه کارگر بود را نتوانست خفه کند. ارتباطش را و نقش رهبری‌اش را نتوانست از او بگیرد. در نهایت شاهرخ زمانی این سازمانده و مبارز را در درون زندان به قتل رساند.

امروز شیوه‌ای دیگر از سرکوب را در قبال فعالین مشاهده می‌کنیم. رسول بداقی را دوباره بازداشت کردند. او کلاً چند روز بیش نیست که از زندان آزاد شده است. محمود بهشتی در زندان و در اعتصاب غذا به سر می‌برد. این معلم از اول اردیبهشت‌ماه در اعتراض به ‌حکم ۱۴ ساله خویش دست به اعتصاب غذا زده است. او درخواست کرده است تا برگزاری دادگاه علنی با حضور هیات‌ منصفه این حکم متوقف شود. او پس از اعلام اعتصاب غذای خشک و افت شدید فشار خون به بهداری زندان اوین منتقل شد؛ اما پس‌ از آن وضعیت جسمی او بدتر شد و سپس به بیمارستان اعزام شد و در بررسی‌های اولیه خون‌ریزی معده تشخیص داده شد.

رسول بداقی برای پیگیری وضعیت هم‌طبقه‌ای خود محمود بهشتی به بیمارستان مراجعه کرده که با برخورد نیروهای امنیتی روبه‌رو شده بود و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند. شواهدی می‌گویند هفت نفر از مامورین امنیتی آقای بداقی را دستگیر کرده و او را به ‌شدت مورد ضرب شتم قرار دادند. چنان شدت ضرب و شتم بالا بوده که احتمال می‌رود فک و بینی ایشان دچار شکستگی شده باشد. پس از دستگیری، ایشان را به همراه همسر برادرش تا به امروز به مکان نامعلومی منتقل کرده بودند که از وضعیت آن‌ها خبری در دست نبود. طبق گزارش‌های رسیده آن‌ها به دادسرای اوین منتقل شدند و با قید وثیقه نیز آزاد شدند.

فعالین حقوق معلمان و کارگری سال‌هاست با سدهای امنیتی جمهوری اسلامی مواجه و از ایجاد تشکل‌های رسمی خود محروم هستند. دولت ایران تشکل‌های ایجاد شده آن‌ها را غیرقانونی و غیررسمی می‌داند و برای جلوگیری بدترین شرایط امنیتی را به آن‌ها تحمیل می‌کند. تحت تعقیب قرار دادن، دستگیری و شکنجه خود بخشی از ماجرا است. آن‌ها در محیط کاری خود نیز امنیت شغلی ندارند و در طول فعالیت و مبارزه خود همیشه با ترس از اخراج روبه‌رو هستند و اخراج آن‌ها به معنای در مضیقه قرار گرفتن زندگی و معیشت روزمره آن‌ها هست.

فعالین به جرایم گوناگون و با اتهاماتی واهی به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم می‌شوند. برای نمونه می‌توان به جعفر عظیم‌زاده رییس هیات ‌مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران اشاره کرد که قاضی صلواتی در دادگاه انقلاب تهران او را به اتهام زاده شدن با افکار مارکسیستی به حبس محکوم کرده است. دیگر فعالین نیز با اتهاماتی نظیر تبلیغ علیه نظام یا به خطر انداختن امنیت ملی و دیگر اتهامات به حبس محکوم‌ شده‌اند.

پیگیر بودن مبارزات فعالین کارگری و معلمان باعث شده است که جمهوری اسلامی برای سرکوب هر چه بیشتر آن‌ها هر چه در توان دارد انجام دهد. با زندانی کردن فعالین می‌خواهد دستشان را از جامعه کوتاه کند؛ اما در عمل چنین نیست و رهبران جنبش کارگری و معلمان در زندان نیز به فعالیت و مبارزه خود ادامه می‌دهند. پس از اعلام اعتصاب غذای تعدادی از معلمین بیش از ۳۰۰ معلم در دفاع از اعتصاب غذای معلمین دربند دست به اعتصاب غذا زدند. چنین اعتراضاتی گر چه به مخاطره انداختن جان و سلامت زندانی است اما موجی گسترده از واکنش‌های داخلی و خارجی و نیز بین‌المللی را به همراه خود دارد. در مواقعی نیز زندانیان که آلترناتیو دیگری برای اعتراض ندارند، با دست زدن به اعتصاب غذا و اعتراضاتی دیگر نظیر این، بخشی از مطالبات خود را به کرسی می‌نشانند و آن را به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران تحمیل می‌کنند.

در حال حاضر جعفر عظیم‌زاده از رهبران کارگری به همراه اسماعیل عبدی از فعالین دفاع از حقوق معلمین در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می‌برند. این دو زندانی در بیانیه‌ای مطالبات خود را اعلام کرده بودند و وضعیت خود و دیگر فعالین کارگری را بدین شیوه به تصویر کشیدند: «به ما اتهام اجتماع و تبانی به ‌قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور زده‌اند و بر این اساس با حکم‌های طویل‌المدت در زندان اوین محبوس هستیم. ما همچون هزاران کارگر و معلم معترض، هیچ فعالیتی جز دفاع از کرامت انسانی خود و هم‌طبقه‌ای‌هایمان نداشتیم. تمام فعالیت‌های ما و دیگر همکاران زندانی‌مان در کانون صنفی معلمان، اتحادیه آزاد کارگران ایران و دیگر تشکل‌های مستقل کارگری و معلمان در مقابل دیدگان افکار عمومی قرار دارد و بر همگان روشن است.»

در انتهای این بیانه آمده بود: «لذا ما در گرامیداشت اول ماه می روز جهانی کارگر و اعلام همبستگی با کارگران جهان، به مناسبت این روز بزرگ در اعتراض به امنیتی کردن فعالیت‌های صنفی و تجمعات و اعتصابات کارگران و معلمان، دستمزدهای زیرخط فقر، ممنوعیت برگزاری مستقلانه و آزادانه روز جهانی کارگر و روز جهانی معلم، عدم شفافیت و عمل مؤثر سازمان جهانی کار ILO در قبال نقض حقوق بنیادین کارگران و معلمان ایران و با خواست خارج کردن اتهام اجتماع و تبانی به‌قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور و دیگر اتهامات امنیتی از پرونده‌های مفتوح کارگران و معلمان معترض و برداشتن این‌گونه اتهامات جعلی و ساختگی از پرونده‌های خود و دیگر فعالین کارگری و معلمان زندانی از روز دهم اردیبهشت‌ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود خواهیم زد.»

این در حالی است که بسیاری از فعالین کارگری چپ شیوه مبارزاتی اعتصاب غذا رو به جامعه را مورد نقد قرار می‌دهند و می‌گویند این سبک از مبارزه شیوه‌ای پیشرو و قابل حمایت نیست. در حقیقت این‌گونه است در طول تاریخ جنبش‌های کارگری تنها خواسته‌ها و بیانیه‌های اعتراضی آن‌ها از طریق ایجاد تشکل‌های کارگری بوده است که به جنبش کارگری رنگ داده است و آن را به‌ جنبشی پیشرو تبدیل کرده است. مطالبات صریح جنبش‌های کارگری با توسل به تشکیل تشکل‌های کارگری در درون جامعه تحقق پیدا می‌کند. از نظر بسیاری از تشکل‌های کارگری اعتصاب غذای رهبران کارگری برای تحقق یافتن خواسته‌های طبقه کارگر شیوه‌ای از سر استیصال است. به‌نوعی که نشان‌دهنده رنگ باختن نقش فعالیت فعالین کارگری و نقش گسترده کارگران در طرح خواسته‌هایشان است. گر چه در طول چند دهه اخیر با وجود تمامی سدها و موانع امنیتی و سرکوب گسترده فعالین اجتماعی و کارگری، آن‌ها از ایجاد تشکل‌های مستقل خود وانمانده‌اند و همچنان مطالبات صریح خود را طرح کرده و از میزان تاثیرگذاری آن‌ها نکاسته است. دادن چنین تصویر استیصال مابانه‌ای به جامعه، طبقه کارگر و نشان دادن چنین ضعفی به حاکمان چهره خوبی را از مبارزات طبقه کارگر و رهبرانشان نشان نمی‌دهد. امروز بیش از هر زمانی کارگران نیازمند آگاهی طبقاتی، متشکل شدن و هماهنگی با دیگر تشکل‌های کارگری است. این امر کارگران و تشکل‌های کارگری را گام‌ها به جلوتر خواهد برد و خواسته‌های صریح آن‌ها باید از درون چنین تشکل‌هایی و مجمع عمومی آن‌ها سر به بیرون گذارد.

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ – ۹ می ۲۰۱۶

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید