گزارش دو درویش زندانی از وضعیت “فاجعه‌بار” زندان فشافویه/ فایل صوتی

دو تن از درویشان گنابادی محبوس در زندان فشافویه به نام‌های علی محمدشاهی و مجتبی بیرانوند از سالن ۵ تیپ ۱ زندان تهران بزرگ در یک فایل صوتی از وضعیت “فاجعه‌بار” این زندان می‌گویند.

لازم به توضیح است که اداره کل زندان‌های استان تهران در بیانیه‌ای گفته‌بود که “تمامی متهمین و مجرمین، در حین تحمل حبس، از شرایط مساوی برخوردار هستند،” که واکنش شماری از دراویش گنابادی را برانگیخت.

سازمان زندان‌ها در اطلاعیه‌‌ی خود به جای رسیدگی به وضع “فاجعه‌بار” زندان تهران بزرگ و گشودن درهای آن به روی اصحاب رسانه و فعالان حقوق بشر، درویشان زندانی را به بیان حرف‌های خلاف واقع برای تهیه خوراک رسانه‌ای متهم کرده و “خبر از تشکیل پرونده قضایی جدید برای هشت درویش زندانی داده بود.”

آنچه می‌خوانید خلاصه‌ای از “مصائبی” است که به زندانیان محبوس در زندان تهران بزرگ موسوم به فشافویه می‌گذرد و در ادامه همین گزارش متن کامل این فایل صوتی که در کانال تلگرامی مجذوبان نور منتشر شده، آمده‌است:

“در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالن‌های مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آیین‌نامه سازمان زندان‌ها می‌باشد. ”

“تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانون‌شکنی می‌باشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیم‌ها بوده‌ایم.”

“در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده می‌باشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمی‌شود.

“از هشت تلفن موجود در بند، سه‌تا کار نمی‌کند و دوتا در اختیار وکیل بند و انتظامات است. این سه تلفن برای حدود ۵۰۰ نفر زندانی است و حق تلفن بین‌ زندانی‌ها خرید و فروش می‌شود. نیمی از سرویس‌های بهداشتی غیرقابل استفاده است.”

“حداقل نصف سرویس‌ها غیرقابل استفاده می‌باشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده می‌شود. حمام نیز نه‌تنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیف‌تری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندین‌برابر می‌کند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر می‌ماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدت‌زمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه می‌باشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نه‌تنها موجب پاکیزگی نمی‌شود بلکه کثیف‌تر هم می‌شوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانه‌های دیگر کنسل می‌شود.”

“بین زندانیان سر جیره کم غذایی دعوا می‌شود. تجارت هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته می‌شود در دست مافیای زندان است.”

“پول رایج زندان سیگار می‌باشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است”

“اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها می‌خواهد خواسته‌ی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمی‌گیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندان‌ها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمی‌شود.”

“بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی می‌گذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.”

متن کامل این فایل صوتی را در ادامه بخوانید:

«من علی محمدشاهی هستم فرزند محمود، که با مجتبی بیرانوند در سالن ۶ هستیم.

در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالن‌های مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آیین‌نامه سازمان زندان‌ها می‌باشد.

تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانون‌شکنی می‌باشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیم‌ها بوده‌ایم.

در این مدت که به دور از برادرانمان و در میان زندانیان دیگر، شب و روز را سپری می‌کنیم شاهد آنیم که تعدادی انسان ولو صالح و خلافکار و مجرم در سخت‌ترین شرایط و بدترین رفتارها دوران محکومیت خود را می‌گذراند.

در این زندان مشکلاتی اساسی وجود دارد که بیانگر ضعف و ناتوانی حکومت در نگهداری مجرمین و متهمین کشور می‌باشد.

ما دراویش نعمت‌اللهی گنابادی نمی‌توانیم نسبت به این بی‌تفاوتی‌ها و رفتارهای غیرانسانی حکومت جمهوری اسلامی چشم خود را بسته و ساکت بنشینیم. علاوه بر این که وظیفه‌ی انسانی و شرعی ما می‌باشد در مکتب درویشی به ما آموخته‌اند که در برابر ظلم و بی‌قانونی نه‌تنها سر خم نکرده بلکه با آن مقابله کنیم. و این مقابله تاکنون برای دراویش تاوان داشته است. از قبیل دوری از خانواده و اجتماع با تحمل حبس، ماندن در سلول انفرادی، نداشتن پشتوانه‌ی مالی برای همسر و فرزندان، و دیگر موارد. اما تنها مسئله‌ای که بیش از حد موجب رنج و آزار ما می‌شود ملاقات نکردن و دوری از مولا و بزرگمان جناب آقای [دکتر نورعلی] تابنده است. و ایشان همیشه به حفظ اتحاد و مقابله با ظلم تأکید نموده‌اند.

در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده می‌باشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمی‌شود.

حداقل نصف سرویس‌ها غیرقابل استفاده می‌باشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده می‌شود. حمام نیز نه‌تنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیف‌تری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندین‌برابر می‌کند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر می‌ماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدت‌زمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه می‌باشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نه‌تنها موجب پاکیزگی نمی‌شود بلکه کثیف‌تر هم می‌شوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانه‌های دیگر کنسل می‌شود.

داروهای موجود در بهداری محدود بوده و مثلاً برای بیماری سرماخوردگی نصف ورق از قرص‌های مورد نیاز را به بیمار می‌دهند. با یک چنین بهداری و تجویز دارو اگر به بیماری مبتلا شوید هیچ امیدی به بهبودی نیست، در صورتی که فروشگاه سالن قرص‌های سرماخوردگی و استامینوفن و برخی ویتامین‌ها را برای فروش دارا می‌باشد. آیا هیچ نهادی نباید به اوضاع بهداشت و درمان زندان و زندانی نظارت داشته باشد؟! و اگر هم نظارت است آیا ناظران قادر به دیدن این موارد نیستند؟! یا شاید هم می‌بینند و تظاهر به ندیدن می‌کنند. قطع به یقین تظاهر کردن بیشتر برای ما معقول است و جای تأسف دارد که این افراد نسبت به هموطنان خود اینگونه رفتار می‌کنند.

در رابطه با اغذیه‌ی زندان نیز باید بگویم که از لحاظ کیفیت و‌ کمیت به هیچ عنوان مناسب و کافی نیست. همیشه بین زندانیان بر سر جیره‌ی نهار و شام اختلاف وجود دارد چرا که مقدار جیره بسیار کم است. هر زندانی در هر روز چهار عدد نان لواش سهمیه دریافت می‌کند که با آرد ذرت طبخ می‌شود و کیفیت نان نیز بسیار نامطلوب می‌باشد. سالن، هشت تلفن دارد که سه عدد معیوب بوده و دو عدد در اختیار وکیل بند و انتظامات می‌باشد. سه تلفن باقیمانده برای حدود ۴۰۰ نفر است که تقریباً هر نفر حدود پنج دقیقه در روز می‌تواند تماس بگیرد، اما به دلیل خرید و فروش زمانِ تلفن، روزی ۲۰۰ نفر می‌توانند ۵ دقیقه تماس بگیرند.

پول رایج زندان سیگار می‌باشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است و زندانیانی که قادر به خرید سیگار نیستند از این فرصت استفاده کرده و سیگار خود را تأمین می‌کنند. در صورتی که تماس با خانواده و عزیزان کمترین حق زندانی می‌باشد. مگر تعمیر و یا اضافه کردن چند تعداد تلفن چقدر برای دولت و حکومت هزینه دارد؟!

در برخی مواقع برای برپایی نماز جماعت و یا کلاس احکام، هواخوری اجباری اعلام می‌کنند که در این مواقع تمامی زندانیان مجبور به ترک سلول و سالن بوده و چند ساعتی را در حیاط به سر می‌برند و همین اندک‌زمان تلفن را نیز از دست می‌دهند. در صورتی که به هیچ عنوان اجبار در نماز و احکام دین اسلام طبق دستور قرآن و امامان صحیح نمی‌باشد و به‌شدت با آن مخالفت شده است.

مطابق با اساسنامه زندان‌ها هر زندانی می‌تواند ماهی یک بار با خانواده‌ی درجه یک خویش ملاقات حضوری داشته باشد اما در این زندان تعداد زیادی از زندانیان مدت پنج‌ شش ماه یا حتی بیشتر است که با درخواست ملاقات حضوری آنان موافقت نمی‌شود.

یکی از مهمترین مشکلات موجود در زندان که نیاز به اطلاع‌رسانی دارد بحث مافیای مواد مخدر درون زندان است. همه مردم اطلاع دارند که تجارت مواد مخدر برای حکومت‌ها بسیار سودآور است و این سودآوری در زندان و برای مسئولین و مأمورین زندان حداقل دو سه برابر می‌باشد. لذا این تجارت که خلاف مقررات است مستلزم یک رابطه‌ی مافیایی قوی و بزرگ می‌باشد. واردات موادی از قبیل هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته می‌شود آن هم در حجم زیاد، تنها از طریق این مافیا امکان‌پذیر است. مواد پس از وارد شدن به دست مسئول هر سالن رسیده و او هم از طریق زیرشاخه‌ها به زندانیان می‌فروشد. اما در این مورد به جای پول، سیگار مبادله نمی‌شود بلکه وجه آن از طریق عابربانک پرداخت می‌شود. زندانیانی که از توانایی مالی خوبی برخوردار نیستند که شامل اکثریت می‌شود قرص «وی۲» مصرف می‌کنند چرا که هم ارزان‌تر است و هم همیشه موجود می‌باشد. این پروسه خرید و فروش به‌شدت توسط همین افراد و عوامل تحت کنترل است و اگر کسی قصد آن را داشته باشد تا به صورت شخصی تجارت کند با هزار و یک پاپوش او را به سالنی دیگر منتقل می‌کنند و یا از طریق درگیری به او آسیب رسانده و تهدیدش می‌کنند.

زندان تهران بزرگ جمعاً چهار تیپ دارد و هر تیپ دارای ۱۰ سالن کاملاً مجزا از هم می‌باشد. هر سالن یک حیاط برای هواخوری و ۱۶ اتاق دارد و هر اتاق نیز ۱۵ عدد تخت. قانوناً آمار افراد زندانی در هر سالن باید مطابق با تعداد تخت‌ها باشد یعنی هر سالن ۲۴۰ نفر. درصورتی که متأسفانه تعداد نفرات بین ۴۳۰ تا ۴۷۰ نفر متغیر است. هر روزه چیزی بالغ بر ۲۰۰ نفر آمار اضافه. هنگام خاموشی، این افراد اضافه در کف اتاق و راهروی سالن روی زمین می‌خوابند. به صورت کنار هم و کاملاً فشرده. به این صورت که پای نفر دوم کنار سر نفر اول قرار می‌گیرد و سر نفر دوم مابین پاهای نفر اول و سوم. تا انتهای سالن به همین ترتیب ادامه دارد. با اطمینان می‌گویم که حتی اگر از سوی سازمان زندان‌ها در هنگام خاموشی هم بازرس فرستاده شود حتی با مشاهده‌ی چنین وضعی هیچ اقدامی انجام نمی‌شود، همانطور که برای تمامی موارد ذکرشده هیچ تصمیمی صورت نگرفته است. لازم به ذکر است ظرفیت کل زندان‌های کشور ۱۵۰هزار نفر است اما آمار زندانیان بیش از ۲۵۰هزار نفر می‌باشد.

موضوع قابل توجه دیگر فرایند اعتصاب زندانیان می‌باشد. اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها می‌خواهد خواسته‌ی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمی‌گیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندان‌ها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمی‌شود. به گفته‌ی زندانیان، حدود سه ماه پیش شخصی به نام سیدمهدی [سیدصفی] که وکیل بند یکی از سالن‌ها بوده اقدام به اعتصاب تر و خشک کرده و پس از گذشت یک هفته به دلیل وخامت اوضاع جسمانی به بیمارستان منتقل می‌شود و در مسیر بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد. و اکنون شاهد آنیم که بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی می‌گذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.

در پایان از پروردگار خواهانم هرچه زودتر شاهد از بین رفتن ظلم، و آزادی تمام مردم ایران باشیم.»

علی محمدشاهی
مجتبی بیرانوند


گفتنی است، نیروهای گارد زندان فشافویه، صبح روز ۷ شهریور ۱۳۹۷ به دراویش محبوس در بند ۳ این زندان حمله ور شده و با توسل به باتوم، شوکر و گاز اشک آور زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

از سوی دیگر تداوم بی خبری از ۸ درویش گنابادی مفقود شده در زندان تهران بزرگ که صبح روز هفتم شهریورماه مورد ضرب و جرح قرار گرفته‌بودند، خانواده‌های آنان را به شدت نگران کرده است.

۲ ماه است که از ۸ درویش گنابادی که در پی یورش نیروهای گارد زندان تهران بزرگ به دراویش محبوس در بند ۳ این زندان در صبح روز هفتم شهریورماه، مورد ضرب و جرح قرار گرفتند، اطلاعی در دست نیست و بنا به گفته منابع نزدیک به خانواده‌هایشان، ‌آن‌ها کماکان هیچگونه تماس تلفنی با بیرون از زندان نداشته‌اند.

برخی مقامات قضایی در پاسخ پیگیری‌های خانواده‌های دراویش مفقود شده گفته‌اند “این وضعیت تا آذرماه ادامه خواهد داشت.”

فائزه عبدی‌پور، پنج‌شنبه ۱۹ مهر در خصوص دراویش مفقودی در زندان تهران بزرگ به کمپین گفته‌بود:‌ «۴۴ روز است که از همسرم و بقیه درویشان بی‌خبریم. از هفتم شهریورماه که محمد شریفی‌مقدم، کسری نوری، امیر نوری، رضا انتصاری، سینا انتصاری، مهدی اسکندری، مرتضی کنگرلو و حسام معینی مورد ضرب و جرح قرار گرفتند، از آنها بی‌اطلاعیم، تنها چیزی که به ما گفته‌اند این است که آن‌ها به بندهای انفرادی زندان تهران بزرگ منتقل شده‌اند و در طول این مدت با آنها نه تماسی داشته‌ایم و نه ملاقاتی!»

متن کامل گفتگوی کمپین با فائزه عبدی‌پور، همسر محمد شریفی‌مقدم را از اینجا دنبال کنید.

همسر آقای شریفی‌مقدم پیش‌تر گفته‌بود: «خانواده‌ها هر روز برای پیگیری از نهادهای مختلف پرس‌وجو می‌کنند و تنها موضوعی که عنوان می‌شود همان است که در انفرادی بسر می‌برند که علاوه بر ضرب و جرحی که شدند، اگر در انفرادی هم باشند، نگران وضعیت سلامتی آن‌ها هستیم، چرا که در بند انفرادی غذا مثل زباله می‌ماند و آب آشامیدنی سالم در اختیار ندارند. در انفرادی حتی اگر آب را بجوشانند، باز هم غیر قابل استفاده است و از امکانات ابتدایی محرومند و از داشتن حتی یک پتوی ساده هم محرومند.»

البرز اسکندری، کسری نوری، رضا انتصاری، مهدی اسکندری، سعید سلطانپور، مهرداد رضایی، علی عبیداوی، حسن شاهرضا، سخاوت سلیمی، امیر نوری، جعفر احمدی، بابک مرادی، مجید مرادی، محمدرضا درویشی، حیدر تیموری، علی محمدشاهی، البرز اسکندری، امین سلیمانی، سجاد برادران و اکبر داداشی بر اثر حمله‌ی گارد زندان به درویشان متحصن مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و وضعیت جسمی‌شان وخیم اعلام شده است.

مأموران گارد زندان برای سرکوب درویشان متحصن که خواسته‌ی خود را آزادی زنان درویش محبوس در زندان قرچک اعلام کرده بودند به پرتاب گاز اشک‌آور و استفاده از شوکر و باتوم متوسل شده‌ و درویشان گنابادی را با توهین و فحاشی مورد ضرب و شتم شدید قرار داده‌اند.

بنابر گزارش‌های واصله از زندان تهران بزرگ؛ ضاربین طی حمله علاوه بر استفاده از باتوم و شوکر و گاز اشک‌آور اقدام به کندن موی سر و صورت و سبیل بعضی درویشان کرده‌اند.

فرزادی رئیس زندان تهران بزرگ و فرخ‌نژاد معاون زندان تهران بزرگ، در حضور محبی رئیس کل سازمان زندان‌ها، شخصاً درویشان گنابادی متحصن را مورد ضرب و شتم قرار داده و منجر به شکستگی دست و سر و جراحت درویشان محبوس شده‌اند.

پیش از این کمپین خبر داده بود که ده زن درویش زندانی در زندان قرچک، در اعتراض به «ضرب و جرح» و «خشونت سازمان‌یافته» به دست گارد این زندان، از روز جمعه، ۲۵ خرداد، اعتصاب غذا کرده‌اند.

در روز ۳۰ بهمن ماه دست کم ۶۰ زن از جامعه تحت تبعیض دراویش گنابادی به خاطر شرکت در تظاهراتی که پس از استفاده نیروهای امنیتی از ضرب و شتم، اسلحه گرم، ماشین‌های آب‌پاش و گاز اشک‌آور به خشونت کشانده شد، بازداشت شدند.

این زنان بعد از دستگیری به بازداشتگاه وزرا منتقل شدند و گفته‌اند که در آنجا مورد بازجویی‌های رعب‌آور، فحاشی با صدای بلند و بازرسی‌های بدنی تعرض‌آمیز توسط ماموران زن قرار گرفتند.

پیش از این ده‌ها تن از فعالین سیاسی و اجتماعی نسبت به وضعیت دراویش گنابادی محبوس در زندان‌ و سلب حقوق اولیه آن‌ها، ابراز نگرانی کرده و با امضای نامه‌ای مشترک بر لزوم اجرای قانون در روند رسیدگی به پرونده‌هایشان تاکید کرده بودند.

تجمع اعتراضی موسوم به گلستان هفتم روز دوشنبه ۳۰ بهمن در اعتراض به بازداشت نعمت‌الله ریاحی، از دراویش گنابادی ساکن شهرکرد که روز ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ از سوی مأموران امنیتی  در تهران بازادشت شده بود صورت گرفته‌بود.

این درویش گنابادی ساکن شهرکرد، برای حمایت از قطب دراویش در جریانات اخیر گلستان هفتم به تهران آمده‌بود.

منابع خبری به کمپین گفته‌اند “دراویش بازداشتی از ابتدای بازداشت، از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بوده‌اند و دادگاه آنان بدون اجرای تشریفات قانونی و بهره‌مندی از حق وکیل و برخلاف قانون آئین دادرسی کیفری برگزار شده است.”

فشارها به دراویش در نظام جمهوری اسلامی عمدتا از شهر قم آغاز شد. قم مذهبی‌ترین شهر ایران است و با توجه به نزاع تاریخی صوفیه و اهل شریعت، فشار بر دراویش در این شهر سابقه طولانی دارد و به سال‌های قبل از انقلاب می‌رسد؛ اما در سال‌های اول دهه هشتاد خورشیدی با انتشار شماری از کتاب‌های ضدصوفی در قم که این سلسله را به ضدشیعی بودن متهم می‌کردند، رفته رفته جو سنگین‌تری علیه آنها شکل گرفت. تنش در مناسبات حکومت با دراویش نعمت‌اللهی با تخریب برخی از مکان‌های مذهبی‌شان و مخالفت حکومت با گردهمایی آنها به خصوص در قم وارد مرحله ای شد که یک دهه بعد در تهران به درگیری فیزیکی و خونریزی انجامید.

در سال‌های گذشته اخبار و گزارش‌های پرشماری از احضار، تهدید، بازداشت و در نهایت محاکمه و صدور احکام سنگین برای دراویش – به ویژه دراویش سلسله گنابادی- منتشر شده است.

مطالب مرتبط:

برای عضویت در تلگرام کمپین اینجا کلیک کنید.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید