دلنوشته ای برای افشین و رامین حسین‌پناهی دو برادر زندانی در سنندج

عزیز قاسم‌زاده، سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان

بی پناهی برادران حسین پناهی

دلنوشته ای برای افشین و رامین حسین پناهی دو برادر زندانی در سنندج:

در سرزمینی که دستگیری و زندانی شدن اهالی مطبوعات و کنشگران مدنی و فعالان محیط زیست تنها خبری در میان صدها خبر برای کثیری است، نباید چندان امیدوار باشیم که برای بی پناهی افشین و رامین حسین پناهی ها در زمانه ی به تعبیر حافظی «از همه سو دام راه دیدن» دام زدایی و گشایشی حاصل آید.هرچند این نوشته در پی تولید یاس نیست.بلکه در مقام بیان رنج انبوه و اندوه امروز دو برادری است که در اسارتند و با اسیر مدارا نمی شود و بیماریش مداوا.اخیرا افشین در زندان سنندج مورد ضرب و شتم مسئول حفاظت زندان سنندج قرار می گیرد و رامین هم که از درد کلیه رنج می برد ادامه ی طول درمانش متوقف شده به چه بهانه ای؟ به این بهانه که تو چیزی به اعدامت نمانده پس نیاز به مداوا نداری!!!آخر کدام نگاه است که می تواند این ظلم را توجیه کند.بی تردید گوینده ی سخن نمی تواند با نگاه به منابع حقوق بشری چنین سخن بگوید و حتی نمی تواند با اتکا به قانون اساسی چنین بی حساب به تعدی حقوق شهروندی بنشیند.آنچه که محتمل تر است نگاه محقانه ی طرفداران چنین بینشی است که از آغاز انقلاب تا به اکنون نسبت به مخالفان، حاملان و وارثان چنین قرائتی از دین بوده اند.اما اگر از نظر عده ای با نیم نگاهی به منابع مورد وثوق شیعی این بینش قابل توجیه است و ستم به اسیر و زندانی وجاهت شرعی دارد،در این نوشتار بنا دارم نه با اتکا به منابع معرفتی برون دینی که با نگاه درون دینی از حقوق سرشتی و ذاتی افشین و رامین دفاع کنم.مفروض را بر آن می نهم که هر آنچه اتهام زنندگان درباره ی اتهام این دو برادر گفته اند درست باشد(که بی شک درست نیست و دادرسی عادلانه و با حضور هیات منصفه و علنی نبوده است.) آیا چنین برخوردهایی از منظر شرعی و اخلاقی کمترین توجیهی دارد؟ نگارنده در اینجا به چند نمونه از روایات از منابع معتبر و مورد وثوق شیعیان درباره ی چگونگی مواجهه با اسرا می پردازد و امیدوار است،مردی از خویش برون آید و به این همه ظلم و ستم و تعدی به ابتدایی ترین حقوق برادران حسین پناهی صدای خود را بلند کند.

امام علی درباره ی اسیری که حتی قرار باشد فردا کشته شود چنین می فرمایند: «اطعام الاسیر و الاحسان الیه حق واجب و ان قتله من الغد(غذا دادن به اسیر و خوشرفتاری با او حقی است واجب هرچند بخواهی فردا او را بکشی)[وسایل الشیعه ۱۱/۶۹/۳] امام علی درباره چگونگی برخورد با ابن ملجم پس از ضربت خوردن می فرماید: احبسو هذا الاسیر و اطمعوه و اسقوه و احسنوا اساره( این اسیر را زندانی کنید و به او غذا و آب دهید و در اسارت با وی خوش رفتار باشید[قرب الاستاد:۱۴۳/۵۱۵] امام باقر می گوید: علی از پیامبر پرسید:یا رسول الله أی الصدقه الفضل؟(ای پیامبر کدام صدقه برتر است؟) قال الاسیر المخضرتا عیناه( به هر اسیری که چشمانش تیره و تار شد)[الجعفریات ۵۵] امام صادق هم در روایتی به نقل از الکافی چنین می گویند: اطعام الاسیر حق علی من أسره و إن کان یراده من الغد قتله فانه ینبغی أن یعطم و یسقی و یظل و یرفق به کافرا کان أو غیره[الکافی:۵/۳۵/۲] (غذا دادن به اسیر حقی است به گردن کسی که او را به اسارت گرفته است.هرچند بنا باشد فردا کشته شود باید به اسیر آب و خوراک و جای مناسب داد و با او مدارا کرد.) آنچه که در روایات بالا ذکرش رفت بخش کوچی از هزاران روایتی است که در منابع دینی و احادیث و به ویژه نهج البلاغه حضرت امیر آمده است.به راستی این همه تعارض از چه زاویه ای توجیه پذیر است؟ یکی از مرسوم ترین نقض حقوق ها در ایران نقض حقوق دگر اندیشان دینی است.در وسایل الشیعه می خوانیم:مر شیخ مکفوف کبیر یسأل فقال امیر المؤمنین (ع) ما هدا؟ قالو یا امیرالمؤمنین (ع) نصرانی فقال علیه السلام استعملتوه حتی اذا کبرو عجز منعتموه؟ انفقوا علیه من بیت(امام عبور می کرد پیرمرد نابینایی را دید که گدایی می کرد.امام پرسید این چیست؟ گفتند:ای امیرمؤمنان (ع) او نصرانی است حضرت فرمود:از او کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد رهایش کردید؟از بیت المال حقوق او را پرداخت کنید.)[والسائل الشیعه۴۹/۱۱]

متاسفانه در زندان های امروز ایران کثیری از طبقات مختلف اعم از معلمان،کارگران،فعالان حقوق بشر،فعالان زن،فعالان محیط زیست، دگراندیشان و دگرباشان،دروایش و فعالان کرد حضور دارند که اکثریت آن ها نه تنها از حق دادرسی عادلانه و قانونی برخوردار نبوده اند،بلکه با استناد به متون درون دینی می توان دریافت نحوه مواجهه حاکمیت کنونی نسبتی با سلوک عملی امامان شیعه و دیگر پیشوایان دینی در طول تاریخ نداشته است.برادران حسین پناهی نمونه ی بارز زندانیانی هستند که متاسفانه از سوی فعالان حقوق بشری هم چندان جدی گرفته نشده اند.قصه رنجوری مردی که زیر تیغ اعدام است و مسئول زندانش خطاب به او می گوید تو که قرار است اعدام شوی نیاز به درمان نداری!!! با کدام نگاه شرعی قابل دفاع است؟ در نمونه هایی که از منابع مورد استناد شیعه آوردم کدامش این رفتار را مؤید می گردد؟ جان رامین حسین پناهی در خطر است و قرار است در پایان ماه رمضان اعدام شود. نگذاریم رامین حسین پناهی در سکوت و انفعال ما همچون دیگرانی که اعدام شدند و ما جز تماشا و نظاره کاری نکردیم،اعدام شود.

جامعه مدنی باید صدایش را بلند کند تا اهالی قدرت این صدا را بشنوند.جامعه ای که نسبت به حقوق اسیر بی اعتناست،نتیجه اش آن می شود که زندانبان با اسیر در بندش هر تشخیصی را صائب و حق بداند.امروز وجدان جمعی ما باید به حقوق رامین حسین پناهی بیمار حساس باشد و نگذارد حاکمیت آنگونه که می خواهد به روال معمول و سیاق مرسوم عمل نماید.متاسفانه دولت علی رغم آن شعارهای خوش آب و رنگ کمیته ای را برای نقض حقوق شهروندان ایرانی تشکیل نداد. امری که نگارنده در همان ایام تبلیغات ریاست جمهوری علی رغم گرفتن حکم تبعید از هیات تخلفات سازمان آموزش و پرورش تحت نظر وزارتخانه ی دولت تدبیر و امید به «جرم خواندن آواز در کلاس و اشاعه ی آن در فضای مجازی» ضمن حمایت از کاندیداتوری روحانی، در نامه ای سرگشاده به روحانی پیشنهاد داد. اینک اما امیدی از دولتمردان امید نمی رود. صدای غالب در درون دولت، بی تدبیری و عملکرد نهایی دولت، تولید یاس به جای امید است. طرفداران دولت روحانی بدون در نظر گرفتن وعده های روحانی در سخنرانی های تبلیغاتی، میزان اختیارات او را ناچیز و قطره چکانی می شمرند. اما امروز سخن بر سر اختیارات ناچیز رئیس جمهور نیست که در پروسه ی انتخاباتی برای پیروزی بر رقیب،گونه ای سخن گفت که انگار قرار است از فردای ریئس جمهوریش، تمام قفل ها به دست او گشوده شود و حزب و صنف بازوی دولت باشند و نه مطبوعه ای گلویش فشرده شود و نه هیچ دگراندیشی به جرم اندیشیدن محذوف گردد و راهی زندان شود. سخن اینک حتی پیگیری فقط اعتراضی حقوق شهروندان توسط دولت روحانی هم نیست که چنین امیدی به او و کابینه ی خسته و بسته اش ،خامی است. روی سخن این نوشتار با فعالان مدنی و حقوق بشری است که هرچه در چنته دارند بریزند و نگذارند قربانی دیگری به قربانیانی بپیوندد، که حداقل حقوق انسانی او در دادرسی بی طرفانه و علنی نقض شده است.باید صدای بی صدایان شد.این امر هم با روح زخمی عدالت سازگار است و برای ترمیمش چاره ای است نه در حوزه مستقیم قدرت که در منطقه ی استحفاظی فعالان مدنی و اثرگذاری نسبیشان بر تصمیم گیری های اصحاب قدرت.اشکال استراتژیک پاره ای از مصلحان را باید در تن دادن به گفتگوهای مرسوم و موسوم به گفتگوهای تعاملی با اصحاب قدرت بدون اتکا به بدنه جامعه ی مدنی و غیاب کاملش و بدون غایت های مشخص و محدود و چگونگی وصول بدان دانست.محصول و پیامد مشخص این نوع گفتگوها، قربانی شدن آرمان های اساسی و اولویت های تعیین شده در حوزه فعالیت های مدنی به سود مشروعیت نهادهای تصمیم ساز قدرت و بی برنامگی و سردر گمی و کلافگی ای بوده است.راز شکست های پی در پی جریان اصلاح طلب که اینک مرجعیت بلافصل خود را برای حل منازعات سیاسی به شدت دچار خدشه و حتی از دست دادن نموده،باید در همین نکته جستجو کرد.اعتماد و بها دادن به نهادهای غالب به پشتوانه ی همین تغلب به جای آنکه نقطه عزیمت پر رنگ کردن حضور در فعالیت های مدنی گردد،موجب نزدیکی گفتمانی بسیاری از مصلحانی شد، که از قضا بسیاری هیچ سمتی هم در ساختار سیاسی موجود ندارند، اما همچان به راه طی شده در «آزمون های فیصله بخش»شکست خورده همچنان انگشت تاکید می ورزند.دفاع از حقوق مظلومان و بی پناهان از منظر «اخلاق وظیفه گرا»و «اخلاق فضیلت گرا» بر دوش ناصحان و مشفقان است.اتکا به روش های درست با محاسبات سنجیده،پر رنگ نمودن حضور در جامعه مدنی را برای تاثیر گذاری بر حوزه قدرت، مؤید گونه ی سوم اخلاق بر طبق تقسیم بندی استاد ملکیان یعنی «اخلاق نتیجه گرا» می نماید.با امید به در پیش گرفتن کوشش های اساسی و عزم جدی امیدوارم کشتن افراد به جرم داشتن عقیده و یا فعالیت سیاسی و تشکیلاتی تا این اندازه سهل و دم دستی نباشد.

عزیز قاسم‌زاده، سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان، با شکایت اداره آموزش‌وپرورش انزلی، در هیات رسیدگی به تخلفات اداره کل آموزش‌وپرورش گیلان، به یک سال تبعید از انزلی به رودبار محکوم شده است.

یکی از دلایل صدور این حکم، اجرای یک تصنیف از آثار همایون شجریان با شعری از زنده یاد سیمین بهبهانی است.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید