نامه سعید شیرزاد زندانی سیاسی خطاب به اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، عسل محمدی و علی نجاتی

تصویر آرشیو

سعید شیرزاد، زندانی سیاسی و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان که دوران محکومیت شش ساله خود را در زندان رجایی‌شهر کرج سپری می‌کند، خطاب به ۴ فعال کارگری که در اعتراضات اخیر کارگری در اهواز بازداشت شده و مورد ضرب و جرح و شکنجه قرار گرفتند، نامه‌ای سرگشاده نوشته‌است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، عسل محمدی و علی نجاتی، چهار تن از شهروندانی هستند که در ارتباط با اعتراضات کارگری نیشکر هفت‌تپه بازداشت شده و گزارش‌هایی از ضرب و جرح و شکنجه آن‌ها، طی روند بازجویی در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های حقوق بشری منتشر شده‌است.

متن نامه سعید شیرزاد زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر خطاب به این چهار شهروند و فعال کارگری در ادامه آمده‌است:

“برای رفیقان ایستاده چون کوه، اسماعیل و سپیده و عسل و علی که همچو ماهی سیاه کوچولو در میان دریایی خروشان به پیش می‌روند.

برای اسماعیل بخشی که همچو نامش تا به همیشه بخشی از تاریخ مبارزات کارگری خلق‌های تحت ستم ایران باقی خواهد ماند.

برای سپیده قلیان که نامش سپیدی فردایی روشن ستم کشان و محرومان را نوید می‌دهد.

برای عسل محمدی که نامش شیرین‌ترین روزی را که روز پیروزی کار بر سرمایه است به تصویر می‌کشد.

و برای علی نجاتی که نامش در این راه بلند پیغام آور پایان این شب‌های سیاه و غمزده است.

هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها بود که فریاد اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه از میان خرابه‌های شوش گوش فلک را در نوردیده و آسمان از آن به خروش آمده بود، فریاد کارگرانی که در تمامی این سال‌هایی که نیروی کارشان به یغما رفته بود و حتی بهای بخور و نمیر نیروی کارشان هم از آنان دریغ شده بود و در بازار مکاره‌ی خصوصی سازی‌ها و رانت خواری دزدان یقه سفید که بر حنجره کارگران دندان تیز کرده و به بهانه این دزدی‌ها و غارتگری‌های موسوم به خصوصی سازی خون کارگران هفت تپه را با همان نیشکری که مولدش کارگران هستند را در جامهای خونین و سیراب نشدنی‌شان سر می‌کشند و متقابلا بازداشت و سرکوب فعالین کارگری که تنها خواسته‌شان نان است و نان…

اسماعیل عزیز رفیق هم طبقه‌ام خبر سخت و دردناک بود. خبر شکنجه و دردهای بجا مانده از دوران بازجویی‌ات که پس از دو ماه خواب را از چشمانت ربوده است، خبری که اگرچه دردناک بود، ولی تکرار صدها ساله‌ی سلطه‌ی اقلیتی مفت خوار مسلح و زورمند بر اکثریت بود و بهانه این نوشته هم اگرچه رنج و دردهای توست ولی این کلمات برای تکرار شکنجه هایی‌است که در تمام این سال‌ها تنم را و وجودم را هر روز شکنجه کرده و با خون در نوردیده شده‌ام…

هنوز چندروزی از قیام شکوهمند ۵۷ نگذشته بود که با در خون غلطیدن رفقایمان در ترکمن صحرا و آن آذرخشانی که سینه‌هایشان آماج گلوله‌های فاشیسم و ارتجاع قرار گرفت، شکنجه شدم و در هجوم تفنگ‌ها به روستای قارنا و قتل عام کودکانی که تفنگها کودکیشان را نشانه رفته بود (۱) و با یحیی ماهیگیر جوان زحمتکش بندر انزلی برای لقمه ای نان به خون نشستم (۲) و در همهمه‌ی تلاش‌های دزدان یقه سفید دولت موقت و بزرگشان بازرگان نامی که همچو اطرافیانش در دارالتجاره‌ی آزادی در مصادره کردن آن قیام شکوهمند هیچ دریغ نکردند، حتی وقتی‌که کردستان با درخشش ۵۸ ستاره بر آسمانش سراسر گلوله و بمباران شد و در پادگان سنندج من هم شکنجه و تیرباران شدم (۳) و در انقلاب به‌اصطلاح فرهنگی که سروش‌ها و معین‌ها و زیبا کلام‌ها با خون دانشجویان رقصیدند و با جندی شاپور غرقه در خون به کارون افکنده شدم و در فریادهای سرکوب شده‌ی شیراز و مشهد و اسلام‌شهر فریادهایم در سینه سرکوب و به خون نشست.

و در خیمه شب بازی‌های دوم خردادی‌ها که با رنگی دیگر به جنگ کارگران برخاستند و در سکوت وقیحانه یشان و دریوزگیشان در ادعای آزادی، کارگران خاتون آباد شهر بابک را از آسمان به رگبار بستند (۴) و سید خندانشان و بزرگ دزد باصطلاح اصلاح طلبشان خم به ابرو نیاورد…

و با شاهرخ زمانی که مرگی مظلومانه تر از ستار بهشتی در آشیان به انتظارش نشسته بود و در سرخی رد شلاق‌های نشسته بر تن کارگران آق دره شکنجه شدم.

و باز با گلوله های نشسته به کمین کارگران و کولبران کوردستان که اگر روزی جانشان را نستاند،صخره و بهمن و سرما به کمین مرگشان می نشیند و در بازی روباه کلید دزد مسند نشین سبز بنفش شده آنکه می چاپد و می خورد و می بعلد آزاد و آنکه برای لقمه ای نان با گلوله یه بهمن می میرد می شود مجرم…

اسماعیل عزیز ایستادگی‌ات ستونیست همانگونه که نام وارطان سالاخانیان در سخن نگفتنش، ولی بدان که نباید امیدی به دادخواهی‌ات داشته باشی وقت‌یکه در این آشفته بازارها به خاطر شکنجه شدنت مجرم هم می‌شوی و قابل پیگرد!!!

وقتی‌که آن کاذب زشت کلام استاد بزرگ اصلاح طلبان با وقاحتی که نمونه‌اش را هیچ کجا نمی‌توان یافت شکنجه را برای آنکه فعال صنفی است مجاز نمی داند و دیگری را هیچ ابایی از شکنجه نمی داند و وقتیکه همین ادعا را استاندار بنفش نشین خوزستان در روزنامه ی دولتتش مطوطی وار تکرار میکند و سخنگو و دفتردار دزدان پاستور نشین خود را شاکی و تو را متهم به دروغگویی می کند.

اسماعیل عزیز، رفیق جان ام دادخواهی تو برای تمامی کارگران و ستمدیدگانی که سال‌هاست با درد تو شکنجه می‌شوند و تنها مرجع قضاوت هستن تا ابد ثبت و پذیرفته شد و ما همگان و همه با هم و مشت در مشت هم اسماعیل بخشی هستیم و خواهیم بود.

رفیق جان ام از سالها کشتار و شکنجه، گفتمت پس به رفقایمان بگو که جز از دست دادن زنجیرهایمان چیزی برای از دست دادن نداریم و تنها راه رهایی در گرو اتحاد و اعتصابات سراسری نهفته است که دادخواهی بزرگ همین است وقتی‌که به‌گفته آموزگار بزرگ لنین: “کارگران حق خود را در میدان نبرد بدست می‌آورند…”

رفیق دربندت
کمتر از هیچ
سعید شیرزاد

سه شنبه۲۵دی
زندان گوهردشت کرج

پی نوشت‌ها؛
پی‌نوشت۱: روستای قارنا از توابع شهرستان نقده که در ۱۱ شهریور ۱۳۵۸ در هجوم نیروهای نظامی به روستا بیش از ۶۰  نفر از ساکنان آن قتل عام شدند.

پی نوشت۲: در پی درگیری صیادان بندر انزلی با نیروهای حکومتی در سال ۵۸، ماهیگیر جوانی به نام یحیی به قتل می‌رسد.

پی نوشت۳: در پی حضور صادق خلخالی در کردستان، در تابستان سال ۵۸، حداقل ۵۸ نفر در مرداد و شهریور همان سال به‌دستور وی اعدام شدند و واقعه پادگان سنندج نیز در تاریخ ۵شهریور ۵۸ به‌وقوع پیوست که به‌دستور وی ۱۱ نفر در آن‌روز اعدام شدند.

پی نوشت۴: در تاریخ ۴ بهمن ۸۲ در پی تداوم اعتراضات کارگران معدن مس خاتون‌آباد در مقابل فرمانداری هلیکوپترهای نیروهای نظامی از هوا کارگران را به رگبار بسته و چندین نفر کشته و زخمی شدند.”

لازم به توضیح است که اسماعیل بخشی، یکی از کارگران نیشکر هفت‌تپه که طی اعتراضات کارگری در روز یک‌شنبه ۲۷ آبان‌ماه در شهر شوش به همراه چند تن دیگر بازداشت و روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه با سپردن وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده‌بود، در نامه‌ای از اعمال شکنجه و ضرب و جرحش توسط بازجویان در طول روند دادرسی خبر داد.

آقای بخشی در نامه‌اش، محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت کنونی را به یک مناظره زنده تلویزیونی دعوت کرده‌است.

اسماعیل بخشی، نوشته؛ “به او و خانم قلیان انواع اقسام فحش‌های رکیک جنسی می‌دادند و ایشان را هم کتک می‌زدند.”

سپیده قلیان، فعال مدنی اهل اهواز که در تاریخ ۲۷ آبان‌ماه بازداشت و روز سه‌شنبه ۲۷ آذرماه، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شده، نیز از جمله کسانی است که گفته، حاضر است تا از آنچه در طول مدت بازداشت بر او و اسماعیل بخشی، گذشته در “دادگاهی عادلانه” و در خصوص شکنجه‌هایی که شده‌اند، شهادت بدهد. خانم قلیان گفته است که به دلیل صدمات وارد از ضرب و جرش در طول مدت بازداشت “ده روز نه می‌توانسته غذا بخورد، نه می‌دانسته که شب است یا روز؟” 

عسل محمدی، روز ۱۳ آذرماه بخاطر حمایت از حقوق کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز در منزل شخصی خود از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و ۱۵ دی‌ماه ۹۷، با تامین وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا زمان تکمیل روند دادرسی از زندان اهواز آزاد شد.

گزارش‌گران بدون مرز (RSF) پیش از این بازداشت عسل محمدی، شهروند-خبرنگار و مدافع حقوق کارگران را محکوم کرده بود.

علی نجاتی یکی دیگر از بازداشتیان کارگری، رییس سابق و اعضای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه روز پنج‌شنبه ۸ آذر از سوی ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شده و در طول دوران بازجویی در روز پنج‌شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷، به علت مشکلات شدید قلبی به بیماستان بقایی اهواز منتقل شد و وضعیتش وخیم گزارش شده‌است. گفته شده وی به علت ابتلا به عارضه شدید قلبی پیش از بازداشت تحت مراقبت‌های درمانی قرار داشته است. گفتنی است طی روزهای اخیر قرار بازداشت علی نجاتی به وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی تبدیل شده‌است، اما کماکان در بازداشت به‌سر می‌برد.


سعید شیرزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان که تاکنون بارها دست به اعتصاب غذاهای طولانی و مکرر زده از ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۳ در بازداشت به سر می‌برد. او بیش از ۲ ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین در انفرادی و بدون داشتن ارتباط با خانواده و وکیل خود به سر برد.

دادگاه این فعال سیاسی، ۲۱ شهریور ۹۴ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی و با حضور وکیل او امیرسالار داودی پس از گذشت پانزده ماه از تاریخ بازداشتش برگزار شد. وی در نهایت به اتهام «ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻭ ﺗﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﮐﺸﻮﺭ» به ۵ سال حبس تعزیری محکوم و حکم صادره در روز چهارشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۴ به وکیل وی ابلاغ شد.

مصداق های اتهامی که در صدور رای دادگاه مد نظر گرفته شده بود عمدتا مربوط به فعالیت های مدنی وی از جمله دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی و گزارشگری از وضعیت حقوق بشر بود.

«سعید شیرزاد» که به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده‌بود، در پرونده‌ای دیگر در ارتباط با کمک به مردم زلزله زده “اهر” در آذربایجان شرقی، به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود و محکومیت وی به ۶ سال افزایش یافت.

 

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید