تزریق داروی ناشناخته به سامان یاسین/ وضعیت روحی و جسمی این زندانی بحرانی است

سامان یاسین

سامان یاسین، هنرمند کُرد محبوس در زندان رجایی شهر کرج که به دستور قاضی صلواتی به بیمارستان امین آباد منتقل شده بود. پس از چهار روز به زندان رجایی شهر کرج بازگردانده شد اما در این چهار روز چه به وی گذشت ؟

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سامان یاسین، هنرمند کُرد محبوس در زندان رجایی شهر کرج در پیامی ضمن تشریح شکنجه‌های خود در بیمارستان امین‌آباد می گوید:

سامان یاسین هستم، رپر ۲۷ ساله کُرد، از زندان رجایی شهر، ‏البته اینجور که بنظر می‌رسه می‌خواهند منتقل کنند قزل‌حصار!

‏فشار عصبی زیاد روی من تحمل حبس را غیرممکن کرده. بارها رفتم بهداری و تقاضا کردم که کاری کنند برای من دیگه مخ من نمی‌کشه!

گفتم قرار شد برای آزمایش و پیگیری عدم تحمل کاری کنید! آخه خودشون می‌دونن در این ده ما چه بلایی سر من با دارو‌های بی‌نام و نشان و تزریق آمپول و شکنجه روانی و جسمی آورده‌اند.

‏شنبه صبح زود گفتن آماده شو برویم بیمارستان رازی (امین آباد) تست بدیم، من چه می‌دونستم کدام شکنجه گاهی هست او خراب شده اخه!

پوشیدم رفتم. چند دختر پسر تا من را دم در اون مرکز دیدن شروع کردن داد و بیداد که این سامان یاسین هست کجا می‌برید؟ مامورها متفرقشون کردن و گفتن حاشیه‌سازی نکنید.

از یک در پشت ساختمان بردن داخل. نمی‌دانستم چه برنامه‌ای برای من چیده‌اند باور کردم برای معاینه و مرخصی پرشکی هست این انتقال. نباید باور می‌کردم.

‏یک ساعتی کشید، بعد بردن یک بخش بنام“سینا یک” فکر کنم اسمش بود. گفتن بهت باید تزریق آمپول کنیم گفتم نه و شروع به مقاومت و داد و بیداد کردم. درگیر شدم فکر کنم هشت آدم مختلف بودن ریختن سرم کتک و فحاشی که تو غلط کردی که نمی‌گذاری مگر دست تو هست! زدم داخل یک شیشه نشکست لامصب محکم بود.

پابند دست یک سرباز بود پریدم قاپ زدم باهاش کوبیدم شیشه خورد شد، نمی‌خواستم بزارم دارو لعنتی و به من تزریق کنن و مرا به کشتن دهند.

‏از پشت کوبیدن به سرم شوکر برقی بهم زدن. و چند نفری مرا به تخت بستند. تمام بدنم الان که جمعه شده هنوز کوفته هست و چشم‌هایم تار و دور بینی دارم.

در حال داد و بیداد من و ضرب و شتم آنها، در همان شرایط به من تزریق شد. خیلی زیاد بودن کسانی که ریختن سرم! نمیدونم چند روز بعد به هوش امدم ۲۴ ساعت یا شاید دو روز.

‏دیدم قفل شده هستم به تخت. گیج و همه جا سیاه و تار، که هنوز هم تار هست همه جا و تعادل ندارم و گیجم. اخه خیلی تو سرم زدن. من آدم سالم بودم آخه! من اهل خودکشی و این چیزا نیستم، چرا به خودم صدمه بزنم؟

مجبورم کردن در کل این ده ماه بارها برای اعتراف و فشار دارو بخورم و تزریق بهم کردند! دفعه قبل هم که در اخبارها گفتن خودکشی کرده سامان یاسین، من نکرده بودم!

اون دفعه در زندان به زور چهار قرص به من خوراندن. زمانی که بهوش آمدم داخل بهداری بودم واقعا نمی‌دونم چی گذشته بود و چقدر زمان برده تا به هوش آمدم.

الان هم مرتب قرص‌هایی بی‌نام و عجیب می‌آورند ولی من نمی‌خورم هرجوری هست. تمام بدنم زخم هست پس از انتقال از امین‌آباد به زندان هنوز.

می‌خواستن لخت کنند جمعی ببرند یک حمام نرفتم انقدر داد و بیداد کردم مجبور شدن سه‌شنبه شب مرا بازگردانند به بند زندان رجایی شهر. به سرم یه چیزهایی شبیه دستگاه وصل کرده بودن داخل شکنجه‌گاه رازی نمی‌دونم چی بود.

‏قبلا هم برای اعتراف‌گیری که پرده بینی سمت چپم را پاره کرده بودن با فرو کردن خودکار و همش خون میاد.

من نیاز فوری به بستری در یک بیمارستان خارج از زندان و با پزشک متخصص دارم تعادل من برنمی‌گرده و همه جا سیاه هست و سرگیجه دارم.

ز شنبه که بردن و این بلاها را سرم آردن.

سە‌شنبه شب برگردوندن الان جمعه هست و من بهتر نشدم. تا می‌خوابم یا خواب اعدام یا شکنجه میبینم. همش کابوس دارم.

‏رفتم بهداری گفتن مال دارو هست خوب میشی، اما خوب نشدم! تقریبا یک هفته گذشته و من بهتر نمی‌شوم! باید من را به پزشک‌قانونی ببرن چه بلایی سر من آوردن؟

‏هر بلایی سر من بیاد اعلام می‌کنم از این طریق من در صحت و بی‌هیچ مشکلی ده ماه هست ربوده شده‌ام، مسئولیت جان من با قاضی صلواتی و سایر مسئولین است!

‏الان هم ظاهرا دادگاهی برای هجدهم شهریور بهم دادن. بدون وکیل؟ من انسان سالم و مشغول کارم بودم. رپ ترانه مردمی و صدای بی‌عدالتی هست.

‏من خودم کودک کار بودم صدای بی‌عدالتی کولبر کُرد و فقرِ سوختبر بلوچم. من تشنه ماندن کارون و خشک شدن دریاچه ارومیه هستم. برای همین رپر هستم.

‏چرا با من لج کرده‌اند؟

‏جرمم خواندن ترانه است؟

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل