زندان خوی؛ نامه‌ای از زینب جلالیان به مناسبت« ۸ مارس» روز جهانی زن

زینب جلالیان

زینب جلالیان زندانی سیاسی کُرد محکوم به حبس ابد، با نگارش نامه‌ای روز ۸ مارس”روز جهانی زنان” را به همه‌ی زنان تبریک گفته و از شکنجه‌هایش که در بازداشتگاه اطلاعات سپاە کرمانشاه با آن روبرو شده است، پرده برداشته است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، زینب جلالیان زندانی سیاسی، محبوس در زندان خوی با نگارش نامه‌ای وضعیت خود را اینگونه شرح داده است.

متن کامل این نامه که نسخه‌ای از آن در اختیار کمپین قرار گرفته است در ادامه می آید:

با همه‌ی احساس قلبیم ۸ مارس را به مادر صبورم، زنانی که چشم به راه عزیزان‌شان هستند و همه‌ی زنان جهان تبریک عرض می‌کنم.

وقتی نگاهی به تاریخ می‌اندازیم، می‌بینیم در طول تاریخ همیشه زنان آزادیخواه بر علیه رژیم‌های دیکتاتور مبارزه کرده‌اند و این زنان شجاع هشت مارس را هم با خون خودشان در تاریخ به ثبت رسانداند.

ای ستمگران، نظاره‌گر بودید و هستید، دیدید نمی‌شود با قتل‌‌عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق‌خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی‌تواند او را به زانو در بیاورد.

من زمانی به این حقیقت پی‌بردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباس‌های مرا بر روی تنم پاره کردند، چشم‌هایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک ورم کرده و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچ چیز را احساس نمی‌کردم. تمام تنم بی‌حس شده بود، دیگر اختیار جسمم را نداشتم، شلوارم را خیس کرده بودم.

آری، شرم‌آور است اما نمی‌دانم برای من یا برای آنان که این بلاها را به سر من آورده بودند. ای وجدان‌های بیدار، حق قضاوت با شماهاست، آیا من که آرزویی به جز آزادی و برابری بشر ندارم و آنهایی که به خاطر منافع خود این همه شکنجه را بر من اعمال کردند،گناهکارند؟! یا من؟!.

خودتان قضاوت کنید، من مثل ده سال پیش تن سالمی ندارم و کلیدهای زندان مرا صیقل داده‌اند، وقتی شکنجه‌گران مرا شکنجه می‌کردند تنها چیزی که برایم مانده بود فکر و اعتقادم بود و امیدی که به زنان مبارز و آینده داشتم.

اگر بگویم قلم از نوشتن درد و رنجم قاصر است، مبالغه نکرده‌ام، چون من فقط یک قسمت کمی از شکنجه‌هایم را برای شما بازگو کردم. امیدوارم در این روز عزیز خاطر شما را مکدر نکرده باشم.

گاهی وقت‌ها به این فکر می‌کنم کجای دنیا هستم یا اصلا کجای زمان گیر کرده‌ام که هر چقدر تلاش می‌کنم راه گریزی پیدا نمی‌کنم. آیا حق من این است؟! که شاهد به دار کشیدن همنوعان و نزدیکانم باشم و دم نزنم؟! عجیب روزگاری‌ست، اگر باد تندی می‌وزید، قلبم از تندی باد می‌لرزید اما امروز این همه بادهای سیاه و ناسوز را چه کنم؟!

جنگ، کینه، ریا، قتل، کشتار و شکنجه و این کارها همگی در عادی‌ترین زمان انجام می‌گیرد و ستمگران برای هر کدام از جنایت‌های خود دلیل یا توجیهی دارند و این برای من از همه دردناک‌تر است . پس ای زنان جسور و فداکار بگویید سخنی را که آتش در گفتنش دودل است. من آرزوی مرگ برای هیچ کسی حتی ستمگران را ندارم، بیایید با هم بر علیه ستمگران مبارزه کنیم تا با تلاش‌هایمان ستمگران را از سرزمین مادریمان بیرون کنیم، تا فردا شرمنده آن زنانی که به خاطر آزادی و برابری جان عزیزشان را از دست دادند، نباشیم.

من زینب هستم، زینب جلالیان؛ زن کُردی که شاهد صدها جنایت جمهوری اسلامی در زندان و شاهد تهمت، اهانت، شکنجه و از همه بدتر شاهد اعدام ده تا از هم‌بندی‌هایم بوده‌ام. آیا دردی بزرگ‌تر از این هست؟! تازه این ظالمان از من می‌خواهند ابراز پشیمانی بکنم، مگر ممکن است منی که این همه ظلم و زور را با چشمانم دیده‌ام اظهار پشیمانی کنم؟ باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر می‌کنند، من جسورتر و مقاوم‌تر می‌شوم.

زینب جلالیان اهل شهرستان ماکو است. او در اسفند سال ۱۳۸۶ در شهر کرمانشاه بازداشت شد. دستگاه قضایی ایران او را به اتهام محاربه و عضویت در یکی از احزاب کرد ابتدا به اعدام و سپس در دادگاه تجدیدنظر به حبس ابد محکوم کرد.

اعترافات اجباری و همراه با خشونت توسط نیروهای امنیتی ایران پیش از این نیز بارها مطرح شده است. استفاده از این روش اعتراف‌گیری، که بارها مورد انتقاد مجامع حقوق‌بشری قرار گرفته است، همچنان توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی ادامه دارد.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید