پس از ۱۱ سال زندان؛ سعید ملک‌پور شهروند دوتابعیتی به کانادا بازگشت

سعید ملک‌پور، شهروند دو تابعیتی ایرانی-کانادایی محکوم به حبس ابد که به مرخصی آمده‌بود، عازم ونکوور کانادا شد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سعید ملک‌پور، شهروند دوتابعیتی ایرانی-کانادایی محبوس در زندان اوین که روز شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۸، پس از نزدیک به ۱۱ سال حبس برای اولین بار به مرخصی آمده‌بود، عازم کانادا شد.

او که با وثیقه یک و نیم میلیارد تومانی به مرخصی آمده‌بود، توانست از ایران خارج شود و اکنون در ونکوور کانادا به‌سر می‌برد.

مریم ملک‌پور، خواهر او در توییتر نوشته “سرانجام کابوس تمام شد”.

او همچنین از “رهبری کانادا” برای تحقق آزادی و از همه کسانی که در این مدت صدای او بوده‌اند، تشکر کرده‌است.

عفو بین‌الملل پیش‌از این در یازدهمین سالروز تولد سعید ملکپور در زندان از مقامات ایران خواسته‌بود که وی را فورا آزاد کنند.

او در طول مدت زندان به بیماری‌های مختلفی از جمله بیماری‌های قلبی و کلیوی از جمله سنگ کلیه و مشکل پروستات دچار شد.

این شهروند دارای اقامت دایم کانادا، در آبان‌ماه ۹۷ به دلیل تپش قلب شدید و احتمال سکته قلبی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده بود که  پیش‌از پایان مراحل درمانی مناسب مجددا به زندان اوین بازگردانده شد.

سعید ملک پور ۴۳  شهروند ایرانی-کانادایی است که سال ۸۷در جریان سفر به ایران برای دیدار با پدرش بازداشت شد. او در پاییز سال ۱۳۸۹ به‌اتهام مدیریت سایت پورنوگرافیک «آویزون»، ازسوی دادگاه انقلاب شعبه ۲۸ به ریاست قاضی مقیسه به اعدام محکوم شد که این حکم در سال ۱۳۹۲ به حبس ابد کاهش یافت.

آقای ملک پور در اسفند ماه ۱۳۸۷ نامه تکان دهنده ای در شرح آنچه به او گذشت، منتشر و اعلام کرده بود: «وقتی از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وب‌سایت خودم صحبت کنم و بگویم در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه می‌کردم. با این که من به بازجوها گفتم، چنین چیزی از نظر فنی امکان‌پذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش.»

در ۱۹ بهمن ۱۳۸۸، پس از انتقال سعید ملک‌پور به بند عمومی زندان اوین، او طی نامه‌ای شرح داده بود چگونه بازداشت شده و چگونه هم در بند ۲ الف و هم در یک ساختمان دیگر، موسوم به «دفتر فنی»، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته تا مجبور شود علیه خود اقرار کند:
« اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و در حالی که چشم‌بند و دست‌بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم می‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجویان دیکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته‌شده توسط آنان می‌بود. گاهی شکنجه‌ها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم‌بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجویی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالی که نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دست‌بند و چشم‌بند به بیمارستان بقیه‌الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را می‌کشد.»

 

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید